پاییز قشنگم داره تموم میشه و من امسال، قشنگی هاشو ندیدم، یا هوا آلوده بود و من در تکاپوی رسیدن به جای امن تنفس بودم، یا اوضاع ی و شلوغی های تهران رو سعی میکردم نبینم پمپ بنزین خای اتش گشیده شده رو، بانک های شیشه شکسته رو، و مردمی که بعد از ده روز قطع بودن اینترنت، فراموش کردن زندگیشون چطور داره تباه میشه.
یا مسیر مطب دکتر و آزمایشگاه ها رو مرور میکردم، یا رو تخت دوره نقاهت رو میگذرونم
یا با دغدغه های بیخود زندگی روزمره ام کلنجار میزدم
امسال پاییز رو از دست دادم
مثل پارسال پاییز
.
ایم روزها فقط آرزوی یک هفته ی بی استرس رو دارم
اگه این پست رو دارید میخونید، احتمالا من به هزار و یک دلیل دسترسی به سیستم نداشتم که بیام اینجا و این پست رو غیر فعال کنم.
همنطور که بعضی از مخاطب هام میدونستن من یازدهم آبان نود و هشت، عمل نوع نادری از سرطان تیروئید قرار گرفتم، ولی اینکه نتیجه عمل چطور باشه، هیچ کس چیزی نمیدونه، من این پست رو یک روز قبل از عمل داریم مینویسم و تاریخش رو روی سی آبان قرار دادم، چند تا پست دیگه رو هم گذاشتم که تاریخ های بعدی پابلیش بشه:)
خلاصه حلال کنید
:)
خب اول که این متن رو نوشته بودم و تنظیم کرده بودم، هنوز عمل نشده بودم، اما الان روز چهارم بعد از عمله و من خوبم، ولی این پست رو پاک نکردم تا بمونه به یادگار از حس و حال شب قبل از عملم
سکانس اول: شرکت
علارقم اینکه تا اخر این هفته دکتر بهم استراحت داده، مجبور بودم شنبه برم سر کار، با رنگ پریده، لباش خشک، چشمی که به زور باز میشد و گردنی که به زور میچرخید و صدایی که حالی برای حرف زدن نداشت.
شنبه گذشت و رسید به امروز. دو دو تا میکردم که چه خوب لااقل چهارتا شد حساب کتابام، خرسند از اقتصاد مقاومتی که این روزا به خرج دادم.
سکانس دوم: مطب جراح
رفتم دکتر، پانسمان رو باز کرد و راضی از هنری که به خرج داده بود گفت تموم شد، بپوش لباستو. رفتم جلوی آینه ای که تو اتاق بود، فقط به گردن سلاخی شده ام نگاه کردم، چشمام جمع شد و دلم هُری ریخت. از پشت اتاقک کوچیک اومدم جلوش ایستادم، نخواستم نشونش بدم، چون خودم دل نداشتم ببینم، گفت ببینم، از دور از فاصله یک متر و نیمی، نشونش دادم، دستاشو مشت کرد و چشماشو سریع بست، انگار دل اونم هُری ریخت. نشستم جلوی دکتر، گپ زدیم و نسخه نوشت، اولین داروخانه رفتم که بگیرم. قبض رو بهم داد یه نگاهی کردم و کارت کشیده شد، دو باره صفرهشو شمردم :|
سکانس سوم: ماشین
. میشه برنامه شام امشب رو کنسل کنیم
چرا
. :| (رسید پرداخت رو بهش نشون میدم)
(دو باره و سه باره چک میکنه) حالا اشکالی نداره :)
. بغض، حتی جدول ضرب هم اشتباهه، دو دوتا برای من چارتا نشد.
پ ن:: سعی کنید مریض نشید :)) دارو خعلی گرونه
پن2::دو عدد پماد 540 هزارتومان فقط برای استعمال یک ماهم کافیه و قراره تا شش ماه هم تمدید بشه مرتب :|
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
#فاضل نظری
دوست داشتم همه چیز همونجا، همون لحظه تموم بشه، آماده بودم برای رفتن، چیزی برای از دست دادن نداشتم، اما یهو، روال تغییر کرد، حالا انگار نقطه صفر فکریم گیر کردم. هیچ هدف یا ایده ای ندارم برای ادامه دادن.
سکانس اول:: جنگ تن به تن
میدانم سلول های بدنم طغیان کردندمثل یک جنگ داخلی، و دارند مردمان خوب بدنم را دارند میکشند، ذره ذره، در یک جنگ سه ساله، جنازه هایی را بدون دفن کردن همانجا جمع کرده اند، و حالا، قرار است در یک اقدام خارجی، ت گذاری ها را تغییر دهیم و قبری دسته جمعی برای تمام سلول های مرده ی گردنم و تمام مهاجمین بکنیم.
حالا قرار است با تمام این برجستگی های گردنم خداحافظی کنم. اما حس آدمی را دارم که میخواهند پایش را بخاطر دیابتش قطع کنند، احساس میکنم دلم برای این برجستگی روی گردنم تنگ میشه، احساس میکنم کم نوازشش کردم و شاید باید بیشتر از اینها دوسش میداشتم تا اینقدر خشمگین نمیشد، تا اینقدر هجوم نمی آورد.
انگار تمام سلول های مهاجم فهمیده اند، قصدم را، قشار می آورند، سرفه ام میگیرد، نفسم تنگ است. از این به بعد به نشانه ی این جنگ که عادلانه نبود، قرار است خطی حوالی ترقوه ام باشد، و این خط می شود یادگار این روزهایم، قرار است از فردا، آدم دیگری در وجودم متولد شود :)
سکانس دوم:: J'adore paris
نون از پاریس جلوی ایفل بهم مسیج میده که به یادمه، من نگاه به ایفل روشن شده در شب میکنم و یادم میاد قرار بود امسال نوامبر من پاریس باشم ولی الان قراره برم بیمارستان :)) زندگی عجب بازی ها داره. عجــــــب .
نمیدونم، هنوزم میتونم بگم: زندگی هنوز خوشگلی هاشو داره یا نه!
سکانس سوم:: خونه
مامانم میگه، برای فلان مراسم لباس یقه باز نپوش، نباید سرما بخوری، اون دلیل و برهان میاره که نباید سرمابخورم ولی میدونم ته دلش میگه کسی نباید جای زخم عملم رو ببینه !
منم هیچ تصوری ازش ندارم، ولی ازش متنفر نیستم فعلا، حتی دارم فکر میکنم باهاش میشه چی تتو کرد :))
درباره این سایت